جدول جو
جدول جو

معنی دل گیرنده - جستجوی لغت در جدول جو

دل گیرنده
(زَ دَ / دِ)
گیرندۀ دل. دلتنگ کننده: من نمی دانم چیزی دیگر دل گیرنده تر از خوف فراق. (تذکره الاولیاء عطار). رجوع به دل گرفتن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَرَ / رِ دَ / دِ)
برندۀ دل. زیبارویی که دل از آدمی برباید. دلبر:
ای دل برنده هرچه توانی همی کنی
میدان فراخ یافته ای گوی زن هلا.
مسعود رازی
لغت نامه دهخدا
(دِ گَ دَ / دِ)
گیرنده. جاذب. شامل. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(دِ گُ دَ / دِ)
گنده دل. فراخ دل. دل گشاد. که همیشه کارها را به تعویق افکند. آنکه کارها را به آینده و مستقبل گذارد. که کارها به وقت دیگر گذارد. که کارها را به زمان بعدگذارد. که در کارها دفعالوقت کند. که کارها بطول انجاماند. آنکه کارهای فوری را دیر انجام دهد. سپوزکار. که دیر مضطرب شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). کسی که دلش شور نداشته باشد و کارها را همیشه با باری بهرجهت تلقی کند و احساس مسؤلیت او را ناراحت نکند. (فرهنگ لغات عامیانه) ، آنکه راز خود با احتیاجی تمام به کس نگوید. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، آدم بددل و منافق. (لغت محلی شوشتر، خطی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از در گذرنده
تصویر در گذرنده
عفو کننده بخشاینده در گذارنده
فرهنگ لغت هوشیار